اولين تكونها
سلام عسلم اين روزها خيلي احساس ميكنم ورجه وورجه ميكني تو دلم .اولين بار 17 شهريور بود كه خواستم لباسمو عوض كنم ديدم شكمم عقب جلو ميشه البته احساسي نداشتم زياد آخه خيلي كوچولو بودي اما حالا كه چند مدت ميگذره احساست ميكنم تكون خوردنهاتو ،خيلي بهت فكر ميكنم هم به تو كوچولو هم به داداش اميرحسين دو بار مامان شدن خيلي سخته ها اينم مني كه خيلي وسواسم.از حالا دعا ميكنم بچه صبوري باشي داداش اميرحسين خيلي منو اذيت كرد خيلي نا آروم بود منم خيلي دست تنها بودم اما با همه شيطونيهاش خيلي عاشقشم. در مورد شما ني ني عسلم خيلي با داداشي حرف ميزنم، اسم آلوچه كه روت مونده، هميشه وقتي به اميرحسين ميگم يه داداش خوشگل مثل خودت ميخواد بياد پيشمون برات يه عالمه...
نویسنده :
مامان ستاره
2:29